بعضی وقتا دلم برای اون حس ها تنگ میشه, همه اون دل تپیدنا, ناراحت شدنا, منتظر بودنا ولی وقتی به بعدش فک میکنم, به مدتهای مدیدی که سعی کردم خودمو جم و جور کنم و برگردم به زندگی, واقعا ته دلم خالی میشه! میترسم, و باز بیشتر میترسم, با خودم میگم همون یک بار کافی بود! کافی بود که یک بار تجربه کنم دلم برای کسی میتپه, و همه اش منتظر تکستشم, یا تو یاهو مسنجر به چراغ روشنش نگاه میکنم بی وقفه و منتظر پی ام دادنشم... یه زمانی یاهو مسنجر رونقی داشت.خوبه که هرچند از گاهی راههای ارتباطی عوض میشه, به کم رنگ کردن خاطرات کمک میکنه.
یه نوشته پیدا کردم که یه دیدارو توش شرح داده بودم. یکی از چندتا دیدار محدود و مختصری که باهاش داشتم... از احساسم نوشتم و الان که میخونم دیگه حسی ندارم,حتی خیلی هاش یادم نیس... زمان خیلی چیزا رو حل میکنه,زمان!
UGA...برچسب : هیپیاس افلاطون, نویسنده : thetuesdayso بازدید : 72